فرمول نسبت شارپ میزان سود و ریسک را در هر معامله مشخص میکند هر چه عدد به دست آمده در نسبت شارپ بالاتر بهتر است ، زیرا در اینصورت نمایانگر این است که سود با نسبت مناسبی از ریسک به دست آمده است .
اصول تعیین حجم معاملات در بازار سهام
در مطالب پیشین از سری مقالات مدیریت سرمایه بلاگ آسان بورس، به اهمیت مدیریت دارایی در معاملات بازار سهام و مفاهیم اصلی این مبحث یعنی ریسک، بازده و ارتباط آنها با یکدیگر اشاره نمودیم.در این مقاله، به شرح اصول تعیین حجم معاملات بر اساس ریسک، خواهیم پرداخت.
حجم معامله عبارت است از؛ تعداد واحدهایی از یک دارایی که با پرداخت معادل قیمتی، میتوانیم مالکیت آن را بدست آوریم. واحد شمارش دارایی در انواع بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. برای مثال؛ شمشهای طلا را بر اساس گرم، ارزها را بر اساس اسکناس با عدد مشخص و سهام شرکتها را بر اساس برگه سهم معامله میکنند. به بیان سادهتر حجم معاملات در بازار مالی، از تقسیم مقدار سرمایه بر قیمت هر واحد دارایی، محاسبه میشود. مثلاً اگر شما ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه در اختیار داشته و قیمت هر برگه سهم شرکت ملی صنایع مس ایران معادل ۲۰۰ تومان باشد؛ حداکثر میتوانید ۵۰۰ هزار برگه سهم از این شرکت را خریداری کنید.
از بررسی محاسبات فوق، در نگاه اول اینگونه استنباط میشود که با مفهوم بسیار سادهای مواجه هستیم و به راحتی هر کس میتواند پیش از ورود به معامله، عدد نهایی حجم را محاسبه نموده و سپس اقدام به خرید سهام نماید! اما منظور از تعیین حجم معاملات، گزینش حجم بهینه متناسب با ریسک احتمالی موقعیت معاملاتی است که در ادامه به نحوه انجام محاسبات آن میپردازیم.
علت اصلی اهمیت تعیین حجم معاملات در بازارهای مالی، توجه به ریسک معامله و رعایت مدیریت سرمایه است. زیرا ریسک ناشی از یک موقعیت معاملاتی، کاملاً با حجم سرمایه گذاری مرتبط است.
حجم بالاتر، سود بیشتر!؟
زمانی که با حجم بالایی وارد معامله شویم، ریسک بالاتر و بالطبع بازدهی بیشتری نیز در انتظارمان خواهد بود؛ زیرا در هر دو حالت صحیح یا غلط بودن پیشبینی ما نسبت به وضعیت آتی بازار، به دلیل اینکه تعداد بیشتری از آن دارایی را در اختیار داریم، به همان نسبت سود و زیان بیشتری هم خواهیم داشت. سرمایه گذاری صحیح و منطقی بدین معنی است که، هیچگاه تمام سرمایه خود را درگیر یک موقعیت معاملاتی خاص نکنیم و همیشه با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل، حجم معامله مد نظر خود را تعیین نماییم. در واقع باید با بخشی از سرمایه خود وارد بازار شده و نقاط خروج مشخصی داشته باشیم تا، قسمت کوچکی از دارایی خود را در معرض خطر قرار داده و به بقای بلند مدت ما در بازار، آسیبی وارد نشود.به منظور تبیین تأثیر حجم در ریسک و بازده ناشی از سرمایه گذاری، یک موقعیت معاملاتی زیانده را با دو معاملهگر دارای رویکرد مدیریت سرمایهای متفاوت، شبیه سازی و قیاس میکنیم.
با بررسی جزئیات جدول فوق متوجه میشویم که، سرمایه گذار «الف» هیچگونه استراتژی کنترل ریسکی نداشته و با تمام موجودی حساب خود وارد این موقعیت معاملاتی شده و در نهایت به دلیل عدم رعایت مدیریت سرمایه، حدوداً یک سوم از دارایی خود را تنها در یک معامله از دست داده است! اما در طرف مقابل، سرمایه گذار «ب» بر اساس استراتژی مدیریت ریسک شخصی، با بخش کوچکی از کل سرمایه خود وارد بازار شده و در نتیجه زیان کمتری متحمل شده است.
جبران ضرر و افزایش حجم معاملات
هنگامی که درصد ریسک و حجم یک معامله را مشخص میکنیم، بهتر است به فکر جبران ضرر احتمالی نیز باشیم؛ زیرا وقوع خطا در پیشبینیها کاملاً امکان پذیر بوده و ما به عنوان یک معاملهگر، باید پس از وقوع ضرر نیز توان ادامه فعالیت و جبران زیانهای قبلی را داشته باشیم. در مورد معاملهگر «الف» کاملا روشن است که برای جبران یک ضرر ۳۰ درصدی حتی با صرف نظر از مشکلات روحی و روانی پس از وقوع زیانهای سنگین، طبق محاسبات ریاضی و مبحث افت سرمایه که در مقاله قبلی به آن اشاره شد؛ باید ۴۳ درصد سود کند تا به نقطه سر به سر برسد. اما به دست آوردن چنین سودی در بازار سهام، اصلاً کار آسانی نیست! کما اینکه بسیاری از معاملهگران پس از وقوع چنین وضعیتی، نوعی حالت تهاجمی نسبت به بازار گرفته و گمان میکنند؛ باید با معاملات متوالی و افزایش حجم، اقدام به جبران افت سرمایه خود نمایند. چنین رویکردی، قطعاً منجر به نابودی کل دارایی این افراد خواهد شد. بنابراین عدم رعایت مدیریت ریسک، وصف حال معاملهگران بازنده و غیرمنطقی است که، بعید به نظر میرسد حضور بلند مدتی در بازار مالی داشته باشند! اگر در مثال فوق نتیجه معامله سودده باشد؛ سود هنگفتی نصیب سرمایه گذار «الف» خواهد شد اما، همانطور که قبلاً نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی گفتیم؛ نباید صرف بدست آوردن سود بیشتر، سرمایه خود را به خطر بیندازیم. در ادامه میخواهیم، یک مثال معاملاتی با جزئیات کامل و رعایت چهارچوبهای کلی مدیریت سرمایه را، برای شما ذکر کنیم.
معاملهگری بر اساس تحلیل تکنیکال کلاسیک در بورس تهران به داد و ستد سهام میپردازد. با مشاهده یک سیگنال خرید مطمئن در نمودار قیمتی شرکت فولاد مبارکه اصفهان، این شخص وارد موقعیت خرید میشود.
همانگونه که در نمودار بالا مشاهده میکنید؛ قیمت با شکست نقطه تلاقی سطح مقاومتی و خط روند نزولی که، یکی از بهترین سیگنالهای خرید در تحلیل نموداری میباشد؛ روند صعودی خود را تأیید کرده و یک موج افزایشی قدرتمند در حال شکل گیری است.این فرد افق سرمایه گذاری کوتاه مدتی داشته و بازه زمانی معاملات وی، حداکثر یک ماهه است. به همین دلیل در محاسبات بازده مورد انتظار، مواردی نظیر سود نقدی، حق تقدم سهام و… را در نظر نمیگیرد. جدول زیر، جزئیات این موقعیت معاملاتی را نشان میدهد.
پس از مشخص شدن جزئیات ورود و خروج از معامله طبق نمودار سهم، حداکثر مقدار ریسک را طبق استراتژی مدیریت سرمایه معین نموده و به منظور تعیین حجم موقعیت معاملاتی مذکور، باید مقدار ریالی ضرر احتمالی را بر حاصل تفریق نقطه ورود تا حد ضرر تقسیم نماییم.
۹۲۳۰ = (۴۹۰-۴۲۵) ÷ ۰۰۰/۶۰۰
سپس بر اساس مقدار حجم بدست آمده، بازده و بقیه جزئیات معامله مشخص خواهند شد.در نتیجه مشاهده میکنیم که، با مدیریت حجم معاملات و تعیین نقاطه خروج بهینه، به سادگی میتوان ریسک را کنترل نموده و از بروز شرایط بحرانی در فرآیند معاملهگری خود، پیش گیری کنیم.در مقالات بعدی، به تشریح کامل مفاهیم حد سود و زیان و بهترین روشهای انتخاب نقاط خروج از بازار خواهیم پرداخت.
بازده چیست؟
سود یا پاداش حاصل از هر نوع سرمایهگذاری، بازده نامیده میشود. این مفهوم نیز همانند ریسک برحسب درصد بیان شده و کیفیت آن، معمولاً بر مبنای دوره زمانی حصول، عملکرد سایر داراییها در مدت مشابه و شاخصهای پولی، ارزیابی میگردد. بازدهی سرمایهگذاران بازار سهام، از دو طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه، حاصل میشود. به منظور تعیین درصد بازدهی بهینه، معیار مشخصی وجود ندارد زیرا، همانگونه که در بالا اشاره شد؛ محاسبه بازدهی مطلوب میتواند تابعی از افق سرمایهگذاری، ماهیت دارایی، ریسک، هزینههای معاملاتی، نرخ بهره، درصد تورم و… باشد.
به عبارت دیگر، نحوه ارزیابی بازدهی اوراق دارای درآمد ثابت با سهام موجود در بورس که سود مقرر شدهای برای آنها وجود ندارد؛ کاملاً متفاوت است.
برای مثال اگر نرخ تورم کشور را ۲۰ درصد فرض کنیم، کسانی که در اوراق مشارکت با سود ۲۵ درصد سرمایهگذاری کنند؛ علاوه بر حفظ ارزش پول خود در مقابل تورم، ۵ درصد نیز بازده واقعی داشتهاند. اما زمانی که کارشناسان مالی به ارزیابی عملکرد بازار سرمایه میپردازند، علاوه بر موارد فوق، معمولاً تمرکز اصلی آنها بر مقایسه عملکرد بورس، با سایر بازارهای سرمایهگذاری نظیر ارز و طلا در مدت مشابه میباشد.
بازده در طرف مقابل ریسک بوده و به گونهای، نتیجه تقبل ریسک است. در واقع سرمایه گذاران به منظور دستیابی به بازدهی معقول حاضر میشوند تا درصد ریسک احتمالی مشخصی را تحمل کنند. واژه بازده، الزاماً به کسب سود تعبیر نمیشود و این موضوع به اشتباه در ذهن برخی سرمایه گذاران نقش بسته است. مثبت یا منفی بودن بازدهی، طبیعت سرمایهگذاری است و سود و زیان هر دو، پاداش معاملاتی ما محسوب میشوند. در یک کلام میتوان گفت، کسب بازدهی انگیزه تمام افراد از ورود به دنیای سرمایهگذاری است.
انواع بازده در بازار سهام
در معاملات سهام و بازار مالی، بازده به دو دسته کلی مورد انتظار و واقعی تقسیم میشود.
بازده مورد انتظار؛ پیش از ورود به معامله تعیین شده و بیانگر انتظارات سوددهی، از موقعیت معاملاتی مذکور است. به منظور تعیین بازده مورد انتظار خود از هر موقعیت معاملاتی سهام، باید به متدهای تحلیلی مختلف مسلط باشیم. برحسب تحلیل شرایط بنیادی و گزارشات مالی منتشره از سوی شرکتها، در مورد سود تقسیمی پایان سال، سناریوهایی در نظر میگیریم. سپس وضعیت نموداری سهم را بر اساس اصول و روشهای تکنیکالی بررسی نموده و اهداف قیمتی آینده آن، مشخص خواهند شد. در نهایت بازدهی تقریبی مورد انتظار با توجه به ریسک و حجم معامله، از مجموع پتانسیل سوددهی آتی سهم محاسبه میشود.
بازده واقعی؛ پس از خروج و بر اساس سود قطعی کسب شده از موقعیت معاملاتی، قابل محاسبه میباشد. به بیان ساده، مجموع اختلاف قیمت خرید و فروش سهم، سود نقدی و بعضاً درآمد حاصل از حق تقدمهای سهام، نشان دهنده بازده واقعی شما است. تفاوت بازده واقعی و مورد انتظار، بیانگر سطح کیفی سرمایهگذاری طی دوره مذکور است.
بسیاری از کارشناسان سرمایهگذاری توصیه میکنند که حین انجام محاسبات تعیین بازده مورد انتظار، رویکرد محافظه کارانهای داشته باشید. زیرا موجب میشود که با داشتن دیدگاهی واقع بینانه، درصد خطا کاهش یافته و از شناسایی سودهای موهومی جلوگیری شود.
نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی
همانگونه که توضیح داده شد؛ برای محاسبه بازده واقعی باید پس از فروش سهام، مجموع سود حاصل شده از این موقعیت معاملاتی را محاسبه نمایید؛ تا درصد بازده نسبت به سرمایه کل مشخص شود. در همین راستا و به منظور درک عمیق مطلب، توجه شما را به یک معامله فرضی جلب میکنیم:
سرمایه گذار الف با دارایی ۵۰ میلیون تومانی خود، در بازار سهام تهران مشغول فعالیت است. وی در ابتدای سال تصمیم میگیرد؛ با افق سرمایهگذاری یکساله، روی سهام شرکت ایران خودرو سرمایهگذاری نماید. طبق تحلیل نموداری، پیش بینی میشود این سهم تا پایان سال، حداقل یک رشد قیمت ۲۰ درصدی را تجربه کند. همچنین نتایج تحلیل بنیادی نشان دهنده این است که شرکت وضعیت سوددهی فوق العادهای داشته و بر اساس سیاستهای مدیریتی فعلی، تقسیم سود نقدی ۲۰۰ تومانی به ازای هر سهم در پایان سال مالی، بسیار محتمل است.
حداکثر ریسک قابل تحمل برای این سرمایه گذار در موقعیت معاملاتی مذکور، ۱۵ درصد نسبت به کل سرمایه میباشد. اگر نقطه ورود مد نظر، در ناحیه قیمتی ۱۰۰۰ تومانی بوده و طبق استراتژی معاملاتی در صورت افت قیمت تا محدوده ۸۰۰ تومان، سرمایه گذار با پذیرش زیان از معامله خارج شود؛ با انجام محاسبات مربوط به تعیین حجم بر اساس مدیریت سرمایه مشخص میشود که این شخص مجاز است حداکثر ۳۷۵۰۰ سهم از این شرکت را خریداری کند.
۵۰/۰۰۰/۰۰۰ × ۱۵% = ۷/۵۰۰/۰۰۰
۱۰۰۰ – ۸۰۰ = ۲۰۰
۷/۵۰۰/۰۰۰ ÷ ۲۰۰ = ۳۷۵۰۰
تفاوت بازده واقعی و مورد انتظار
طبق تحلیل فوق و با توجه به مقادیر سود مورد انتظار ناشی از رشد قیمت و تقسیم سود نقدی سهام، مجموع بازدهی احتمالی این موقعیت معاملاتی بر اساس حجم حدوداً ۳۰ درصد میباشد، که نشان دهنده شرایط ایدهآل معامله مذکور از لحاظ قوانین مدیریت سرمایه است.
۲۰۰ (سود نقدی احتمالی سهم) + ۲۰۰ (مقدار افزایش قیمت احتمالی سهم) = ۴۰۰ (مجموع بازده مورد انتظار به ازای هر سهم)
۳۷۵۰۰ × ۴۰۰ = ۱۵/۰۰۰/۰۰۰
اما پس از گذشت یک سال، قیمت سهم به ۱۱۰۰ تومان میرسد (افزایش قیمت ۱۰ درصدی). از طرف دیگر، گزارشات مالی شرکت در سامانه کدال نیز بیانگر این است، که سود نقدی شرکت ایران خودرو در پایان سال مالی مذکور، صرفاً ۵۰ تومان است! پس از انجام محاسبات سود و زیان مشخص میشود؛ این سرمایهگذار مجموعاً در این معامله، ۱۱.۱درصد بازدهی کسب کرده است.
۱۰۰ (سود نقدی سهم) + ۵۰ (مقدار افزایش قیمت سهم) = ۱۵۰ (مجموع بازده واقعی به ازای هر سهم)
۳۷۵۰۰ × ۱۵۰ = ۵/۶۲۵/۰۰۰
با توجه به اختلاف قابل ملاحظه بازده واقعی و مورد انتظار (حدوداً یک سوم)، افق زمانی و مقدار ریسک معامله، به این نتیجه میرسیم؛ که مثال فوق موقعیت معاملاتی چندان پرسودی نبوده است! اما در این قسمت ذکر دو مورد ضروری است.
همانطور که خودتان میدانید، خرید و فروش سهام در بازار بورس شامل کارمزد ۱.۵ درصدی میباشد، که جهت سهولت محاسبات، از در نظر گرفتن آن چشم پوشی کردیم. نکته بعدی این است، که معمولاً فرآیند پرداخت سود نقدی سهام شرکتها، به سرعت و عیناً در پایان سال انجام نمیشود و مسلماً طولانیتر شدن دوره پرداخت، تأثیر منفی بر بازدهی معاملات دارد. در نتیجه اگر موارد مذکور را نیز در نظر بگیریم؛ سرمایه گذار «الف» بازدهی واقعی کمتری خواهد داشت. چنین نتایج معاملاتی، میتواند ناشی از پیش بینیهای بسیار خوشبینانه، ضعف روش تحلیل یا استراتژی معاملاتی، ریسکهای سیستماتیک و… باشد. بسیاری از این عوامل، به مرور زمان و پس از کسب تجربه سرمایهگذاری در بازار، قابل اصلاح و اجتناب خواهند بود. در واقع کسب بازدهی مناسب تا حد زیادی، نتیجه مهارت شما در معاملهگری است، زیرا توانستهاید موقعیتهای معاملاتی خود را در تمام مراحل، از لحظه ورود تا خروج به گونهای مدیریت کنید، که بهترین نتیجه ممکن حاصل شود.
تا اینجا سعی شد، مفاهیم ریسک و بازده در بازار سهام و جزئیات مربوط به نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی آنها شرح داده شوند. در مطالب آتی، رابطه ریسک و بازده و نسبتهای کاربردی در مدیریت سرمایه را توضیح خواهیم داد.
بهینه سازی نسبت ریسک به بازده (R/R)
مطالب بسیاری در مورد نسبت ریسک به ریوارد یا همان R/R در مقالات مختلف و همچنین در مورد تعیین بهترین این نسبت قبل از ورود به معامله گفته شد، اما در این مقاله ما قصد داریم تا شما را با ذکر چند مثال، با بهینه کردن این نسبت در استراتژیهای مختلف برای تبدیل شدن به یک استراتژیست حرفهای آشنا کنیم.
دلیل بهینه سازی این نسبت به این خاطر است که تعادل بین این دو نسبت ایجاد شود و این دو در وضعیت نرمال خود قرار بگیرند تا از این محل به سیستم آسیب نرسد. این تصور که هرچه پاداش بزرگ تر از ریسک باشد، در دراز مدت نشانگر حرفه ای بودن معامله گر است اشتباه محض بوده و نشان از عدم پختگی معامله گر دارد.ممکن است موقع طراحی سیستم، عددی را به عنوان حد سود تعیین کنیم و ارتباطی بین نسبت سود به زیان ایجاد کنیم. مثلا زمان ورود به بازار هر جا حد زیان تعیین کردیم، دو برابر آن حد سود بگذاریم، یا سه برابر یا هر مقداری. اما اینکه کدامیک از اینها میتواند حد سود بهینه باشد نیاز به بهینه سازی R/R دارد، بگذارید با مثالی با مفهوم بهینه سازی این نسبت بیشتر آشنا شویم.فرض کنید سه معامله گر بر مبنای تئوری امواج الیوت، در انتهای موج چهارم با یک ساختار مشخص از قبل تعریف شده اقدام به معامله میکنند به طوری که روش تشخیص موج چهارم برای هر سه معامله گر یکسان است و هر سه موقعیت های معاملاتی شان مشابه است.
بنابراین ما یک سیستم داریم که قالب و ساختارش برای سه معامله گر یکی است، روش ورودها هم یکسان است. حتی بخش خروج از معامله در زیان هم یکسان است و حد زیانها را در یک نقطه تنظیم میکنند، تنها فرق این سه معامله گر در حد سود است (پلن خروج از معامله در سود). طبق جدول حد سودهای هر یک از سه معامله گر نسبتی از حد زیان تعیین شده و با توجه به یک تستی که در تعداد زیادی معامله انجام شد به نتایجی رسیدیم که در جدول آورده شده است.
همانطور که در جدول مشخص است، سه معامله گر در یک قالب سیستمی مشابه، با سیستم ورود یکسان و حتی سیستم خروج در زیان یکسان و صرفا اختلاف در سیستم خروج در سودشان این داده ها برایشان تولید شد.
چنانچه برای محاسبه عملکرد سه معامله گر روی 100 موقعیت معاملاتی اعمال کنیم. در صورتی که ریسک هر معامله ۱٪ فرض شود، خروجی به این شکل خواهد بود.
✓ معامله گر اول R/R را 1 به ۰/۴ در نظر گرفته بود و در ۱۰۰ معامله به بازدهی خالص ۲۳٪ رسید.
✓ معامله گر دوم R/R را 1 به ۱/۲ در نظر گرفته بود و به بازدهی خالص ۴۱٪ رسید.
✓ معامله گر سوم نیز در ۱۰۰ معامله با R/R معادل 1 به 3 به بازدهی خالص ۲۴٪ رسید.
همانطور که ملاحظه می شود از R/R معادل 1 به ۰/۴ وقتی به سمت 1 به ۱/۲ رفتیم بازدهی بیشتر شد اما هنگامی که از R/R معادل 1 به ۱/۲ به سمت 1 به ۳ رفتیم بازدهی کمتر شد. این موضوع نشان میدهد که به احتمال قوی بهینه ترین R/R حول و حوش 1 به ۱/۲ است که مجدد با سعی و خطا و تست کردن اعداد دیگر حول ۱/۲ میتوان R/R بهینه را استخراج کرد. یک استراتژیست، وقتی سیستمی را طراحی میکند در ابتدا با یک فرض اولیه حد سود و زیان را در آن قالب سیستمی تعریف میکند ولی لزوما آن چیزی که در ابتدا تعریف شد، نسبت R/R بهینه نیست.
بنابراین تا اینجا متوجه شدیم هر چه ریوارد بزرگتر از ریسک باشد لزوما بهترین نتیجه را نخواهد داد و برای هر سیستم معاملاتی نیازمند یک ریسک به ریوارد بهینه هستیم. مثالی که زده شد برای یک سیستم معاملاتی واحد بود که بخش قابل توجهی از سیستم سه معامله گر یکسان بود حال میخواهیم یک وجه دیگر که باید در سیستم ها لحاظ شود را مطرح کنیم و آن فدا کردن پارامترهای مؤثر است. فرض کنید یک سیستم اولیه A داریم که پس از شکسته شدن خط روند نزولی اقدام به خرید میکند و بررسی کردیم (فرضی) که R/R بهینه برای این روش 1 به ۱/۵ است. یعنی اگر حد زیان را زیر آخرین کف تعیین کردیم، ۱/۵ برابر فاصله قیمت خرید تا حد زیان را به عنوان حد سود در نظر بگیریم.
با این شرط در نظر بگیرید که در یک دوره یک ساله از ۱۰۰ موقعیت معاملاتی، ۶۵٪ موقعیت ها به سود و ۳۵٪ موقعیت ها با حد زیان بسته شود. (برای سهولت در محاسبه، حد نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی زیان زمانی در نظر گرفته نشده است) بنابراین با نسبت R/R معادل 1 به ۱/۵ سود نهایی ۶۲/۵ خواهد بود. حال شخص برای بالا بردن احتمال موفقیت در معامله یک فیلتر واگرایی نیز به سیستم خود اضافه میکند، یعنی در صورت شکست خط روند و وقوع واگرایی با همان نسبت حد سود و زیان، وارد معامله می شود. همانطور که مشخص است، تنها فرق سیستم در فیلتر واگرایی است. طبق بررسی ها به این نتیجه رسیدیم که سیستم دوم (B) نرخ بردش ۷۵٪ است. در حالی که سیستم اول (A) نرخ بردی معادل ۶۵٪ داشت. مفروضات دو سیستم A و B در یک جدول بدین شکل است:
هر دو سیستم نسبت های R/R یکسان دارند. مدل ورود و حد زیان و حد سودشان نیز یکسان است. اما فرق سیستم دوم با سیستم اول اضافه شدن یک فیلتر است که باعث شد نرخ برد معاملات از ۶۵٪در سیستم اول به ۷۵٪ در سیستم دوم برسد. اما نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی اتفاق مهمی که افتاد این بود که در سیستم اول ۱۰۰ موقعیت معاملاتی در یک بازه زمانی مشخص تولید شد و در همان بازه زمانی سیستم دوم تنها ۶۰ موقعیت معاملاتی تولید کرد و این باعث شد سود خالص معامله گر A معادل ۶۲.۵٪ باشد و این رقم برای معامله گر B معادل ۵۲.۵٪ باشد. باید دقت نمود که نباید صرفاً بالا رفتن نرخ برد را ملاک قرار دهیم و تصور کنیم که اگر سیستم نرخ برد بالاتر داشته باشد سود نهایی نیز بیشتر است.
" گاهی لازم است تمرکز یک سیستم روی R/R باشد که عدد ریوارد بزرگ تری داشته باشیم، گاهی باید تمرکز در نرخ برد باشد و گاهی هم تعداد سیگنالها. ایجاد یک بستر مناسب برای یکپارچه سازی توازن بین این سه گزینه جزو قابلیتهای توانمندسازی سیستم از سوی یک استراتژیست حرفهای میباشد و هنر یک معاملهگر مدیریت این سه گزینه است. "
پنج شیوه مدیریت ریسک در معاملات فارکس
اگر میخواهید یک معامله گر موفق در معاملات فارکس باشید میبایست استراتژی مناسبی برای مدیریت ریسک داشته باشید .
در این مقاله توضیح خواهیم داد که چرا مسئله مدیریت ریسک بسیار مهم است و چگونه می توانید با چند ترفند از استراتژی های مناسب استفاده کنید . با استفاده از شیوه های مدیریت ریسک میزان سودآوری معاملات شما به طور کلی با افزایش روبرو خواهد شد .
شیوه مدیریت ریسک در مقالات فارکس عبارتند از :
۱. از مدیریت مالی شخصی استفاده کنید .
۲. از سرمایه فرضی استفاده کنید .
۳. احتمالات تاریخی استراتژی معاملاتی خود را بدانید .
۴. موقعیتهایی که در آن قرار دارید را دقیقاً بررسی کنید .
۵. همواره در هر حالت بر معاملات خود مدیریت داشته باشید .
تعریف ریسک با یک نسبت بازگشتی شارپ
موضوعی که فرد معامله گر باید مد نظر داشته باشد این است که باید بازدهی ریسک را به صورت دقیق بررسی کرد .
اگر شما خواهان بدست آوردن یک سود بزرگ با یک معامله ریسکی که هر لحظه ممکن است بر خلاف شما پیش برود هستید ، باید بدانید که اینگونه معاملات به طور کلی شیوه هایی نامناسب هستند و تحت هیچ شرایطی پیشنهاد نمی شوند .
موفقیت یک معامله گر به طور کلی تنها با میزان سودی که کسب کرده اندازه گیری نمی شود بلکه میزان ریسکی که به خاطر به دست آوردن آن سود پذیرفته است ، میزان موفقیتش را مشخص می کند .
فرمول نسبت شارپ میزان سود و ریسک را در هر معامله مشخص میکند هر چه عدد به دست آمده در نسبت شارپ بالاتر بهتر است ، زیرا در اینصورت نمایانگر این است که سود با نسبت مناسبی از ریسک به دست آمده است .
در مثال زیر عملکرد سرمایه گذاری دو مدیر را با استفاده از نسبت شارپ مقایسه می کنیم :
میزان بازده سالانه ۵۰ درصد است و میزان انحراف بازده سرمایه گذاری ۷۰ درصد است . با استفاده از نسبت شارپ مشخص می شود که :
نسبت شارپ مشخص می کند که مدیر الف ، بازده مناسب را با توجه به میزان ریسکی که برای آن انجام می دهد را به دست نمیآورد . نسبت شارپ به صورت ایده آل میبایست بیشتر از عدد 1 باشد .
عملکرد این مدیر بدین گونه بود که او بازده سالانه 12% در سال را به دست آورد و میزان انحراف بازده سرمایه گذاری ۷.۹ بود .
با استفاده از فرمول نسبت شارپ این نتیجه به دست آمد :
اگر شما قادر به سرمایه گذاری بر روی هر یک از این دو مدیر بودید کدام یک را انتخاب می کردید ؟
پاسخ صحیح می تواند به میزان ریسک پذیری شما بستگی داشته باشد . ابتدا این را بدانید که مدیران حرفهای مایل به جذب مقدار زیادی سرمایه برای سرمایه گذاری هستند و تمام تلاش شان را برای کاهش نوسانات بازده انجام میدهند به طوری که سرمایه گذارانی که در معاملات آنها سرمایه گذاری کرده اند یک موقعیت مناسب و بدون استرس را داشته باشند .
با کاهش میزان نوسانات بازده مدیر سرمایه گذاری به سرمایه گذاران ثابت می کند که :
مدیر سرمایه گذاری تنها از خطراتی که قابل قبول و شناخته شده هستند استفاده میکند .
مدیر سرمایه گذاری دقیق می داند که چه زمانی باید میزان اندازه معاملات را کاهش دهد .
مدیر سرمایه گذاری میداند دقیقاً چه زمانی باید میزان اندازه معاملات را افزایش دهد .
مدیر سرمایه گذاری اجازه نمی دهد که تلفات و زیان های بیشتر ، او را در معرض ریسک بزرگتری قرار دهد .
مواردی که برای مدیر سرمایه گذاری گفته شد دقیقاً مواردی است که هر سرمایه گذار موفقی می خواهد به آن تبدیل شود .
حال با ادامه مقاله مدیریت ریسک در فارکس چیست و چگونه می توانید یک استراتژی برای اندازه گیری و مدیریت ریسک به صورت کاملاً مناسب داشته باشید با ما همراه باشید .
ریسک در فارکس به چه معنی است ؟
برای اینکه به طور کلی معنای مدیریت ریسک را متوجه شوید ابتدا باید بفهمید که ریسک در وهله اول به چه معنی است .
به این مثال دقت کنید :
معامله گر الف در ایالات متحده آمریکا سهام XYZ را در بازار سهام نیویورک خریداری کرده است و معتقد است که این سهام کم کم ارزش خود را نشان داده و شروع به حرکت مثبت خواهد کرد .
معامله گر ب در ایالات متحده آمریکا همانند معامله گر الف دقیقاً چنین سهامی را خریداری کرده ولی گزینه ای را فعال کرده که تحرک سهام XYZ با شاخص S&P 500 در ارتباط باشد .
معامله گر پ در منطقه اروپا همانند معامله گر شماره ب دقیقا همین معاملات را انجام داده .
حال کدام معامله گر با خرید سهام XYZ بهتر عمل کرده است ؟
جواب درست معامله گر ب است .
از آنجا که سهام XYZ تحت تاثیر بازار سهام گستردهتری قرار خواهد گرفت معامله گر الف نه تنها در معرض خطر تحرک نامطلوب XYZ قرار خواهد گرفت .
بلکه هر گونه تحرک شاخص S&P 500 نیز بر XYZ تاثیر گذار است .
همچنین او در معرض خطر افزایش دلار آمریکا قرار دارد که به طور منطقی با افزایش قیمت دلار ، قیمت XYZ حالت نزولی خواهد گرفت .
معامله گر ب برای سرمایهگذاری در سهام XYZ گزینه هدج را برای مدیریت ریسک بر روی شاخص S&P 500 قرار داده است .
در آخر معاملهگر پ در وضعیت خوبی قرار ندارد . سهام XYZ را خریداری کرده و بر روی اس پی ۵۰۰ قرار داده اما او برای مدیریت ریسک ، هدج را انجام نداده است همچنین یورو ارز معاملاتی او می باشد .
پس حتی اگر معاملات او به خوبی پیش برود اما اگر دلار آمریکا کاهش یابد ، او سود چندانی را از این معاملات کسب نخواهد کرد .
در اینجا به تعدادی از ریسک هایی که ممکن است پرتفولیو و معاملات شما با آنها روبرو شود را اشاره می کنیم :
ریسک های بازار : گاه بازار به نحوی که شما انتظار دارید عمل نمیکند نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی و این شایع ترین ریسک در معاملات میباشد .
ریسک نقدینگی : گاه شما امکان ورود یا خروج از معاملات را در زمانی که میخواهید را ندارید .
ریسک استراتژی : گاه استراتژی که شما برای معاملات خود مد نظر داشته اید نمی تواند به طور دقیق طبق نظر شما پیش برود و شما را به مجموعه ای از تصمیماتی که منجر به زیان بیشتر می شود سوق می دهد .
ریسک تکنولوژیکی : این ریسک هنگامی اتفاق می افتد که دسترسی شما به اینترنت یا رایانه شما به مشکل بخورد حتی گاه ممکن است که وبسایت کارگزاری شما برای بارگذاری نشود و عملکرد لازم را نداشته باشد .
۶ . ریسک از بین رفتن : این ریسک هنگامی اتفاق میافتد که اکانت شما در کارگزاری به مشکل بخورد و شما نتوانید به اکانتتان ورود کنید .
کنترل بر افکار و احساسات
یکی از عوامل مهم مدیریت ریسک در فارکس این است که باید بر احساساتتان کنترل داشته باشید و هر استراتژی را به صورت مناسب انجام دهید . برخی از معاملهگران به طور معمول سعی میکنند تا راه هایی برای جلوگیری از زیان و کسب دوباره سرمایه از دست رفته را به صورت سریع و بدون بررسی کامل انجام دهند .
عده ای عقیده دارند که با کسب شکست های بیشتر شانس بیشتری برای موفقیت در معاملات آینده دارند . اما باید گفت که این شیوه تنها یک درک اساساً غلط از احتمالات در معاملات فارکس می باشد. افرادی که از این شیوه استفاده می کنند باید نکات زیر را مدنظر داشته باشند :
حتی اگر برای معاملات سرمایه بی نهایت داشته باشیم در بهترین حالت نیز شما با این رویکرد شکست خواهید خورد
اگر از هر 3 معامله شما 2 معامله را شکست بخورید و تنها 1 معامله را پیروز شوید ، شما موفقیتی در معاملاتتان کسب نکرده اید .
این عوامل دلایلی هستند که تمرکز معامله گران به جای اینکه خود را در معرض ریسک و بهبودی از خطرات ریسک باشد ، به این است که تعداد ریسک را مدیریت کرده و عواقب آن را در نظر بگیرند .
این موضوع که به سود ها و عوامل مثبتی که بازارهای معاملاتی برای شما به ارمغان می آورد فکر کنید بسیار آسان است اما باید به عواملی مانند چالش های بازار و زیان هایی که ممکن است از کنترل شما خارج شود و عواقب بسیار بدی برای را برای سرمایه شخصی شما به ارمغان بیاورد را در نظر داشته باشید .
مسئله دیگری که شما باید مد نظر داشته باشید این است که هرچه میزان بیشتری از سرمایه تان را از دست میدهید برای بدست آوردن دوباره آن به مقدار بیشتری سود نیاز دارید . در نمودار زیر هنگامی که شما بیش از %20 از سرمایه خود را از دست داده اید میزان سودی که شما نیازمند بازگشت سرمایه هستید را نمایان کرده است .
اگر شما 20% از سرمایه خود را از دست بدهید به 25% سود برای برای به دست آوردن سرمایه اولیه تان نیاز دارید یا اگر شما 50% سرمایه خود را از دست بدهید به 100% سود برای به دست آوردن سرمایه اولیه تان نیاز خواهید داشت . اگر 70% از سرمایه خود را از دست بدهید به 233% سود برای بازگشت سرمایه اولیه تان نیاز خواهید داشت . اگر 90% از سرمایه خود را از دست بدهید به 900% سود برای به دست آوردن سرمایه اولیه نیاز خواهید داشت .
پس این مورد را به یاد داشته باشید و اطمینان حاصل کنید که سودی که شما بدست می آورید باید بیشتر از ضررهای شما باشد . اگر سودی که شما به دست میآورید دو برابر ضرر های شما باشد ، شما تنها به موفقیت در 33% از در معاملاتتان نیاز دارید .
با توجه به این نکات که شما باید به حد ضرر توجه کنید . مشخص کردن حد ضرر باعث کاهش ضررهای شما و باعث افزایش سود های شما خواهد شد .
نحوه محاسبه مدیریت ریسک در فارکس
در ادامه مقاله و نکته هایی برای شیوه های مدیریت ریسک در فارکس می پردازیم . برای ساخت یک استراتژی مناسب به موارد زیر دقت کنید :
محدودیت های ریسک
مرحله 1. مدیریت سرمایه شخصی
شما باید سرمایه ای را به معاملات خود اختصاص دهید که اگر آن را از دست دادید ، پس انداز شخصی شما نباشد و در صورت از دست دادن آن مشکل جدی به زندگی شخصی شما وارد نشود .
باید به خاطر داشته باشید که اگر استرس از دست دادن سرمایه را دارید می بایست از معاملات خارج شوید .
به طور کلی می بایست تنها از %10 از پس انداز خود در معاملات استفاده کنید .
مرحله 2. از سرمایه فرضی استفاده کنید
تصور کنید که شما در ظاهر 10.000 دلار پول دارید ، مایل به ریسک هستید و حداقل ۳ ماه زمان را در حساب های آزمایشی فارکس به آزمایش پرداخته اید . حال می بایست 10% از سرمایه که دارید در معاملاتتان استفاده کنید . به عنوان مثال 1000 نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی دلار برای شروع معاملات مناسب است . ممکن است این سرمایه مبلغ زیادی برای معاملات نباشد اما باید به خاطر داشته باشید برای شروع معاملات میبایست از درصد کمی از سرمایه تان استفاده کنید .
استفاده از 10% از سرمایه تان شما تقریباً کار دشوار و استرس زایی نخواهد بود زیرا این مقدار سرمایه ، سرمایه بسیار اندکی برای تان خواهد بود
با استفاده از 10% سرمایه در معاملات تان شما هنوز 90% از سرمایه خود را در دست دارید و ریسک چندان زیادی را نخواهد کرد .
اگر بعد از ماه اول نتایج معاملات شما مثبت است شما می توانید 10% دیگر را در ماه دوم معاملات تان برای افزایش میزان معاملات تان اضافه کنید . اما اگر بعد از ماه اول نتایج نا مناسبی را در معاملات آن کسب کرده اید ، از افزایش سرمایه برای معاملاتتان خودداری کنید .
میزان ریسک که شما میتوانید در طول سال اول در معاملات تان انجام دهید و بر اساس موارد زیر خواهد بود :
-مقدار سرمایه ای که شما برای معاملات و ریسک مد نظر دارید
-نتایج معاملات شما ( تنها در صورتی می توانید سرمایه به معاملات تان اضافه کنید که نتایج قانع کننده ای را کسب کرده باشید )
نکته ای که باید به یاد داشته باشید این است که تعادل حساب شما در کنار سطح تجربه و یادگیری شما در معاملات تان به سطحی که مد نظر دارید خواهد رسید .
مرحله 3. احتمالات را مد نظر داشته باشید .
بسیاری از معاملهگرانی که مدیریت ریسک را انجام نمی دهند سرمایه خود را در معرض ریسک قرار می دهند .
برخی از معامله گران سرمایه خود را تقسیم به ۱۰۰ می کنند و در هر معامله به صورت ثابت از %1 از سرمایه خود استفاده میکنند و با این استراتژی معاملات خود را انجام می دهند . باید گفت که این شیوه ، بهتر از نداشتن یک برنامه منظم است .
معمولاً معامله گران وقوع یک رشته معاملات نا موفق را که به صورت پی در پی رخ میدهند را در نظر نمیگیرند .
در این نمودار ما یک معامله ناموفق را در پی در نمودار زیر برای محاسبه نمایان کرده ایم .
فرمول محاسبه به شرح زیر است :
1 – ( 0, A – B + 1 , C ^ B , False )
A: تعداد معاملات مدنظر
B: تعداد معاملات ناموفق پی در پی
C: احتمال نا موفق بودن یک معامله
به عنوان یک معامله گر روزانه که در هر روز با هیت ریت ۵۰٪ ، ۱۰ عدد معامله انجام می دهید ، می بایست حداقل 3 یا 4 معامله ناموفق پیدرپی را مد نظر داشته باشید .
مرحله 4. محاسبه موقعیت ها در نمودار
محدودیتهای ریسک و اندازه گیریهای موقعیت از طریق فرکانس های معاملاتی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند .
برخی از معامله گران این عادت را دارند که تعداد زیادی معامله را انجام دهد اما پیشنهاد میشود تنها معاملات با کیفیت را با یک برنامه و استراتژی مناسب دهید همچنین در صورت قرارگیری در یک موقعیت ضرر ، یک نقشه پشتیبان برای خروج از معامله نا مناسب را داشته باشید . تصور کنید که محدودیت ریسکی که برای یک ماه و 10 معامله مد نظر دارید %3 است برای شروع %0.5 را مد نظر دارید و پس از 3 معامله شما %1.5 تبدیل می شود در این مرحله می بایست میزان ریسک معاملات خود را به 0.25% کاهش دهید با اینحال 7 معاملهای که همچنان در برنامه شما باقی مانده فرصت هایی را به شما می دهد که امیدواریم از دست دادن سرمایه اولیه شما جلوگیری کند .
یکی از راه های اندازهگیری موقعیت این است که یک نمودار نردبان اندازه گیری موقعیت را ترسیم کنید .
شما می توانید یک نمودار نردبان اندازه گیری موقعیت را به عنوان یک معامله گر ریسک پذیر یا محافظهکارانه ترسیم کنید . شما با ترسیم این نمودار میتوانید میزان خطری که برای موفقیت در معاملات لازم دارید را متوجه شوید و خطر از دست دادن سرمایه اولیه را کاهش دهید .
به عنوان یک معامله گر ، نکته ای که باید مد نظر داشته باشید این است که باید با یک استراتژی مناسب ، ریسک را در فارکس مدیریت کنید .
۵ نکته اصلی که درباره مدیریت ریسک معاملات فارکس در این مقاله که به آن اشاره کردیم عبارتند از :
با میزان سرمایه ای معاملات را انجام دهید که اگر آن را از دست دادید به مشکل اساسی بر نخورید .
ابتدا با سرمایه فرضی و سپس از سرمایه خود در معاملات استفاده کنید
استراتژی مناسب داشته باشید و احتمال وقوع ضرر را مد نظر داشته باشید
از نردبان اندازه گیری موقعیت استفاده کنید . یک استراتژی جامع برای مدیریت سرمایه در معاملات داشته باشید .
این موارد به همراه یک ذهنیت آرام و عملکرد منطقی ، در شیوه معاملاتی شما باعث می شود تا از مشکلات و ضرر دور بمانید به صورت طولانی مدت در معاملات تان موفق باشید .
مدیریت سرمایه چیست | با 5 رکن اصلی این نوع مدیریت آشنا شوید
مدیریت سرمایه یک استراتژی علمی اما کاملا شخصی و مختص به هر سرمایهگذار است و بنا بر شخصیت، روحیات و اهداف مالی افراد، متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، سن سرمایهگذار، میزان سرمایه، اهداف و زمان تعیین شده برای رسیدن به اهداف نیز نقش مهمی در تعیین استراتژی مدیریت سرمایه دارد. هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است. در مرحله بعدی کسب سود و افزایش سرمایه در اولویت قرار میگیرند.
مدیریت سرمایه دانشی است که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها موجب بقای سرمایه میشود، بلکه سودآوری و افزایش سرمایه را نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین، سرمایه گذار باید بیاموزد چگونه سرمایه خود را با توجه به مدلهای سرمایهگذاری خود، به درستی مدیریت کند.
فهرست عناوین مقاله
اهمیت مدیریت سرمایه در زندگی مالی
در سالهای اخیر شاخصهای بازار سهام رشد چشمگیری داشته و سرمایه گذاران با سرمایههای خرد و کلان و با هر میزان مهارت و تخصص مالی وارد این بازار شدهاند. اگرچه روشهای مطمئن و کم ریسکتری مانند صندوقهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما افراد زیادی ترجیح میدهند خودشان به معاملات سهام بپردازند.
جهت سرمایهگذاری منطقی و آگاهانه، لازم است سرمایه گذار قبل از ورود به بازار مفهوم و ارکان اصلی معاملهگری از جمله ت حلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی، روانشناسی و مدیریت سرمایه را بیاموزد. در این میان، فراگیری مدیریت سرمایه از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به طور مستقیم در بقای افراد در بازار تاثیرگذار است و میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه دانست.
مفهوم مدیریت سرمایه چیست؟
مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده میشود، دانش و مهارت سرمایهگذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، میبایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونهای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.
قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیشگیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد. مدیریت سرمایه و حتی دیگر ابزارهای مالی در معاملات سهام ، واحد و مشخص نیست و به شخص سرمایه گذار بستگی دارد. در واقع جزئیات و نحوه اعمال آن، با توجه به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی، تفکر و روحیات او متفاوت است. بنا بر چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران اعم از ریسکگریز و ریسکپذیر بودن مشخص میشود.
رعایت اصول مدیریت سرمایه
به طور کلی نمیتوان برای همه سرمایه گذاران قواعد واحدی تجویز کرد و معاملهگران باید از قواعدی متناسب با شخصیت خود استفاده کنند. بطور مثال، میزان پذیرش ریسک در افرادی که در موقعیتهای معاملاتی نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی دیدگاه کوتاه مدت دارند به نسبت افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، متفاوت است. افراد زیادی با رویای ثروتمند شدن در زمان کوتاه وارد بازار سهام میشوند؛ چنین سرمایهگذارانی را نمیتوان ریسک پذیر توصیف کرد زیرا واژه ریسک برای آنها تعریف نشده است زیرا آنها در محاسبات ذهنی خود فقط به سود فکر میکنند. ممکن است چنین سرمایه گذارانی مدتی سود بالایی را تجربه کند اما به دلیل عدم توجه به دانش مدیریت سرمایه و پذیرش ریسک نامحدود، ثروت خود را به نابودی میکشانند.
بیشتر بخوانید: سبد سهام چیست
وجه تمایز اصلی معاملهگران موفق با دیگر سرمایه گذاران، رعایت اصول مدیریت سرمایه است که برای آن روشهای مختلفی ارائه شده است. روشهای کلاسیک اغلب تئوری و شامل محاسبات ساده هستند و مدلهای نوین آن، بر مبنای جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی شکل گرفتهاند. این روشها به طور کلی بر مبنای ارزیابی ریسک در موقعیتهای معاملاتی و به صورت انفرادی است که در نهایت قوانین و چهارچوبهای مشخصی را برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران تعیین میکند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه را بشناسید
اگرچه برای مدیریت سرمایه فرمول و روش واحدی وجود ندارد اما شاخصهای مرسومی وجود دارند که از آنها برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و بررسی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار استفاده میشود. ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه است که به هر کدام جداگانه میپردازیم.
سرمایه گذار برای آنکه معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز داشته باشد، باید این شاخصها را در هر موقعیت معاملاتی و پیش از ورود به آن بارزیابی کرده و درباره آنها تصمیمگیری کند. پس از تعیین این موارد، نقاط خروج و نیز سود و زیان مورد انتظار از معاملات مورد نظر با دقت مشخص میشود. مدیریت سرمایه در موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش حیاتی دارد و چشم پوشی از آن قطعا به شکست منتهی خواهد شد.
ریسک از بنیادیترین مفاهیم بازار پول و سرمایه است. به بیان ساده، ریسک به معنای زیان احتمالی در سرمایهگذاری است. اجتناب از ریسک در دنیای معاملات غیرممکن است و میبایست در محاسبات منطقی و برای سرمایهگذاری هوشمندانه، درصد مشخصی از آن را در نظر گرفت. تعیین میزان ریسک قبل از ورود به معامله از اصولیترین رسوم انجام معاملات موفق است. برای این منظور، سرمایه گذار باید مشخص کند که در معامله مورد نظر، چند درصد ضرر نسبت به کل سرمایه قابل تحمل و منطقی خواهد بود.
سرمایه گذار بنا بر منطق سرمایهگذاری در بازار، باید به میزان ریسک تعیین شده پایبند باشد؛ زیرا گاهی ممکن است با وسوسه تحمل ریسک بیشتر در ازای سود بالاتر، شاهد یک روند نزولی طولانی مدت باشد و یک ریسک نامحدود را متقبل شود.
بازده
سود حاصل از سرمایهگذاری، بازده نام دارد. مفهوم بازده نیز همانند ریسک به صورت درصد بیان میشود و بر مبنای دوره زمانی، عملکرد سایر داراییها در این دوره و شاخصهای پولی ارزیابی میشود. بازدهی سرمایهگذاران در بازار سهام، از طریق افزایش قیمت سهم و سود نقدی سالانه آن حاصل میشود. بازده مطلوب میتواند تابعی از دیدگاه سرمایهگذاری، هزینههای معاملاتی، ماهیت دارایی، ریسک، نرخ بهره و درصد تورم باشد. به همین دلیل معیار مشخصی برای تعیین درصد بازده بهینه وجود ندارد. در واقع کسب بازده مطلوب تا حد زیادی، نتیجه مهارت سرمایه گذاران در معاملهگری است که توانستهاند مدیریت سرمایه را در تمام مراحل موقعیتهای معاملاتی خود، از لحظه ورود تا خروج اعمال کنند و بهترین نتیجه ممکن را بدست آوردند.
حجم معاملات
تعداد واحدهایی از یک دارایی که سرمایه گذار با پرداخت قیمت معادل مالکیت آن را بدست میآورد، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. به عنوان مثال شمش طلا را در واحد گرم، ارز را بر مبنای اسکناس با عدد مشخص و سهام را با برگه سهم معامله میکنند. به بیان ساده، حجم معاملات در بازار مالی از طریق تقسیم سرمایه بر قیمت واحد دارایی تعیین میشود.
منظور معاملهگران از تعیین حجم معاملات در بازارهای سرمایه، تعیین حجم بهینه موقعیت معاملاتی متناسب با ریسک احتمالی آن است. ورود به معامله با حجم بالا، ریسک بالاتر و در نتیجه بازدهی بیشتری خواهد داشت؛ استدلال این جمله این است که در صورت صحیح یا غلط بودن پیشبینی سرمایه گذار درباره وضعیت بازار، به دلیل در اختیار داشتن تعداد بیشتری از دارایی، نسبت سود و زیان آن نیز بیشتر خواهد بود. سرمایه گذار منطقی هیچگاه همه سرمایه خود را وارد یک موقعیت معاملاتی خاص نمیکند، بلکه حجم معامله خود را با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل تعیین میکند. در واقع باید بخشی از سرمایه وارد بازار شود و با تعیین نقاط خروج مشخص، قسمت کوچکی از دارایی در معرض ریسک قرار بگیرد.
نسبت بازده به ریسک
نسبت پاداش به ریسک یکی دیگر از شاخصهای مهم و کاربردی در مدیریت سرمایه است. این نسبت در هر موقعیت معاملاتی از حاصل تقسیم بازده مورد انتظار به ریسک احتمالی بدست میآید. سرمایه گذاران باید پیش از ورود به سرمایهگذاری، این نسبت را محاسبه و آن را ارزیابی کنند. این شاخص، میزان ارزشمندی سرمایهگذاری را بیان میکند. نسبت بازده به ریسک در واقع نشان میدهد که در صورت در معرض خطر قرار گرفتن سرمایه، چند برابر بازده احتمالی بدست خواهد آمد.
حداقل مقدار مجاز برای این نسبت طبق اصول سرمایهگذاری منطقی،، عدد ۱ است. یعنی توان ریسکپذیری در یک موقعیت معاملاتی در بدترین حالت باید برابر بازده مورد انتظار باشد. در این نسبت مقادیر کمتر از ۱ قابل قبول نیست و نباید به معامله ورود پیدا کرد. زیرا سرمایه گذار نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را تحمل میکند و این رویکرد در بلند مدت با زیان همراه خواهد بود.
از مهمترین کاربردهای نسبت بازده به ریسک، تعیین محدودیت برای سرمایهگذاران هیجانی است که معمولا متحمل ریسکهای غیر منطقی میشوند. محاسبه این نسبت پیش از ورود به معامله، تعادلی بین ریسک و بازده مورد انتظار برقرار میکند؛ رویای سودهای نجومی در چنین سرمایه گذارانی در اکثر مواقع موجب پذیرش ریسکهای سنگین و نابودکننده میشود. یک اصطلاح رایج بیان میکند که ریسک پذیری بالاتر، بازدهی احتمالی بیشتری را نتیجه خواهد داد. در واقع میزان بازده با مقدار ریسک پذیرفته شده مرتبط است؛ اما سرمایه گذار صرف کسب بازده بالاتر نمیتواند و نباید ریسکهای نجومی را تحمل کند.
نسبت افت سرمایه
نسبت افت سرمایه، میزان افت قیمت یک دارایی در یک دوره خاص برای یک سرمایه گذاری، حساب معاملاتی یا صندوق است. نسبت افت سرمایه که به صورت درصدی بیان میشود، میزان کاهش ثروت سرمایه گذاری است که در یک سری از معاملات ناموفق عمل کرده یا معامله زیان ده بوده است. نسبت افت سرمایه از اختلاف میان سطح قبلی سرمایه پیش از ضرر و سطح فعلی سرمایه بعداز ضرربدست میآید.
بیشتر بخوانید: چگونه در بورس ضرر نکنیم
به طور طبیعی همه تریدرها افت سرمایه را تجربه کردهاند، اما تریدرهای حرفهای در این بین متحمل ضرر هنگفت نشدهاند زیرا در کنترل و محدود نگه داشتن آن مهارت کافی داشتهاند. سرمایه گذاران باید همیشه به این اصل در مدیریت سرمایه توجه داشته باشند که مهمترین اصل در بازار سرمایه، بقا است.
قواعد مرسوم و توصیههای رایج در مدیریت سرمایه
- هر سرمایه گذار باید بر اساس شخصیت و رویکرد خود یک استراتژی معاملاتی برای خود در نظر بگیرد و به آن پایبند باشد.
- هدف اصلی مدیریت سرمایه، بقای آن است و کسب سود و افزایش سرمایه در الویت بعدی قرار میگیرند.
- پیش از ورود به یک معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن معامله به دقت تعیین شود.
- محاسبه مقدار ریسک و بازده، یک تابع مستقیم از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات است.
- بنا بر اصول سرمایهگذاری و توصیه سرمایه گذاران موفق بازار سرمایه، حداکثر مقدار ریسک تعیین شده در هر موقعیت معاملاتی، نباید بیشتر از ۳ درصد باشد.
- کمترین مقدار مجاز در محاسبه نسبت بازده به ریسک در یک موقعیت معاملاتی، عدد ۱ است و در صورت کمتر بودن مقدار حاصل، ورود به این معامله خطای بزرگی خواهد بود.
- در صورتی که سرمایه گذار به چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان نیاز دارد، لازم است حداکثر ریسک قابل تحمل بین موقعیتهای معاملاتی تقسیم شود.
- زمانی که سرمایه گذار به بازده نجومی انواع معاملات اعتباری و اهرمی فکر میکند، باید ریسک سنگین و چند برابری آن را نیز در نظر بگیرد.
- توصیه میشود سرمایهگذار آستانه تحمل افت سرمایه خود را در موقعیتهای معاملاتی به طور دقیق مشخص کند. در صورت مواجهه با چند معامله زیانده که نسبت افت سرمایه به محدوده خطر رسید، لازم است سرمایه گذار فرآیند معاملاتی خود را بدون تعلل برای مدتی متوقف کند.
جمعبندی
یک سرمایه گذار پیش از ورود به بازار سرمایه باید مشخص کند که چه نوع معاملهگری است و چه سبک معاملاتی را در نظر دارد. بنا بر این موارد، یک استراتژی معاملاتی طراحی میشود که مدیریت سرمایه در بستر آن صورت میگیرد. در این استراتژی باید مشخص شود معامله در چه بازه زمانی انجام شود و گزینه سرمایه گذاری چه ویژگیها و جذابیتهایی داشته باشد. سرمایه گذاران حرفهای کاملا محتاط و ریسک گریز هستند و زمانی وارد یک معامله خواهند شد که ریسک آن درصد ناچیزی باشد.
همچنین برای ورود به معامله باید میزان سرمایه، نقاط ورود و خروج سرمایهگذاری و حد ضرر و حد سود تعیین شود که شما این موارد را بصورت اصولی و علمی در دوره تحلیل تکنیکال مقدماتی و دوره تحلیل تکنیکال پیشرفته بصورت حرفه ای فرا می گیرید. علاوه بر این، نظم مهمترین شاخص رفتاری یک معاملهگر است و باید بتواند سرمایه خود را مطابق با استراتژی طراحی شده مدیریت کند. در مدیریت سرمایه، هیچ استراتژی معاملاتی نتیجهبخش نخواهد بود، مگر اینکه سرمایه گذار به اصول و قوانین آن پایبند باشد.
دیدگاه شما